. .کـوچ بنفشـه ها

ساخت وبلاگ
خواب دیدم نیمه شبی بارانی
  از بیقراریِ نبودنت خوابم نمی بَرد
 من بودم و شب وباران و  تاریکی و 
تنهایی و پنجره و بی قراری و جای خالی ات.
و بغضی ناشی از نبودنت کنار پنجره ای 
 که به راهِ نیامدنت بسته است نشسته ام.. 
مانده ام در خانه ای که قصد زنده 
به گور کردنم را دارد و تو همچنان نمی آیی..
 می بینی؟  
حتی خواب هایم هم  دست بردار نیامدنت نیست. .
  
خـواب را وِل کن
تـو اصلاً مـرا یادت هست ؟ 

. .کـوچ بنفشـه ها ...
ما را در سایت . .کـوچ بنفشـه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rohebimar19 بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:08

بـــا من اما سبــد سبــد میـوه 
از درخـت غرور باغ ‍ســتان ...

- داریوش اول صبح جمعه چه غمگین تو گوشام میخونه 

. .کـوچ بنفشـه ها ...
ما را در سایت . .کـوچ بنفشـه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rohebimar19 بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:08

چه عاشقانه با من بازی کردی و من به همین سادگی‌ در پسِ عاشقانه‌های تو آب شدم... من و عاشقانه هایم٬به خانه بر می‌‌گردیم... تو خوش باش با هزار قنـاری که بر آسمان دلت پرواز می‌‌کنند می‌ خواهم ببینم٬کجای جهان را خواهی‌ گرفت... +: شـب ، شـب که میشه اشك من میشـه ستاره .. . .کـوچ بنفشـه ها ...
ما را در سایت . .کـوچ بنفشـه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rohebimar19 بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:08

گــ ـاهــ ـی اینکه صبح ها دلت نمیخواد بیدار بشی! همیشه نشونه تنبلــ ـی نیست! گـاهی خــ ـسته ای از زندگی، نمیخوای قبــول کنی که یک روز دیگه شروع شده ! . .کـوچ بنفشـه ها ...
ما را در سایت . .کـوچ بنفشـه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rohebimar19 بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:08

    و عشــق برای من یك بیماری بد خیــم  روحـی بود 

           تنه‍ــائیـم محکـوم به سـ کـس گروهی بـود !  

                    بعـــد از تــو هروئیــن خورد مـن را ؛ مســت خوابیدم ...

               

 

. .کـوچ بنفشـه ها ...
ما را در سایت . .کـوچ بنفشـه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rohebimar19 بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:08

دروغ گو که شدم   رژ لبی از کیفِ مادر دزدیدم!- «تا حالا دیدی خورشید و ماه پیش هم باشن؟»گفتم «نوچ»- «ندیدی چون غیرممکنه... تو ماهی.... من خورشید!»دروغ گو.... که.... شدم!به آسمان رفتم و لب های ماه قرمز کردم..... کمی از گونه هایش هم صبح که خورشید طلوع کردغروبش... ندیدم هرگز!حالا نمیدانم روزها شب است یا شب ها روز!کشمش شدم در آن "مخلوط ناهمگن"یک کشمش فاحشه شدم وقتیدانش آموزان کلاست، نوبتی مرا لیس میزدند فقط!مبادا تنها کشمشِ تهِ ظرف هم زود تمام شود وحسن، پسر خجالتی و کم حرف ته کلاسطعم آن نچشد....من...... دلم سوخت و جهنمی شدم وقتیبرادرم با ماشین کسی را له کرد و قاتل شدو مادر..... شیطان را مقصر دانست،و میان گریه هایش مدام تکرار میکرد:«لعنت بر شیطان»من دلم گرفت و به جای مادراز شیطان معذرت خواهی کردم!زندان بانی بدجنس شدم وپرنده ها را زندانی کردمدر قفس های آهنی با قفل های آهنی تر!هیس....این واژه ها را آرام بخوان!بگذار این پرنده های کچل و بی بال و پرهر روز زندان بان را فحش دهندو نفهمند که بال و پر ریخته ی خودشانمانع آزادیست نه میله های قفس!حالِ این روزهایم را که بخواهیآدم برفی شده امو قدم زنان می ر . .کـوچ بنفشـه ها ...ادامه مطلب
ما را در سایت . .کـوچ بنفشـه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rohebimar19 بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:08

اَبــر تیره آسمان من ؛  تمام شـب را به همرام چشمــانم باریدی ! 

   چیزی به سپیده دم نمانده است  خسته نباشی اَبرکم  اشك چشمانم خشك شد ..

تــو هم برو  و در کنج سایه ای استراحت کن .. 

  تمام شب را  باریدند  ، چشمانم و این اَبرهای غمگین ..

. .کـوچ بنفشـه ها ...
ما را در سایت . .کـوچ بنفشـه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rohebimar19 بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:08

از گورخر پرسیدم:
آیا تو سیاه هستی باخط های سفید یا که سفیدی باخط های سیاه؟؟
و گورخر از من پرسید:
آیا تو خوبی با عادت های بد یا که بدی با عادت های خوب؟

آیا آرامی بعضی وقت ها شلوغ یا شلوغی بعضی وقتا آرام؟
آیا شادی بعضی روزها غمگین یا غمگینی بعضی وقتا شاد؟

و همچنان پرسید و پرسید و پرسید.
دیگر هیچوقت از گورخری
درباره رنگ پوستش نخواهم پرسید...!

 

- مزرعه گندم 

. .کـوچ بنفشـه ها ...
ما را در سایت . .کـوچ بنفشـه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rohebimar19 بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:08

مـن شعبده بازی ام با لباسـی سفیـد ؛  دلقك غمگینی با کلاه شیپـوری ..

  مـن  رابین هــود سربه راه شــده ؛  یك گــوریل بنفـش انگوری ..

 

- زمان غارتگر عجیبی اسـت ؛ همه چیز را از بین می برد 

 بجــز حس نفـرت ..

     " ازتــون  متنفـرم   از تك تك شمایی که حسرت آغوش پدرم رو تو دلم کاشتیـن ..

. .کـوچ بنفشـه ها ...
ما را در سایت . .کـوچ بنفشـه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rohebimar19 بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 5:08